درس بردارها

ساخت وبلاگ
گویند در شب معراج، فرشته ای همراه پیمبر بود. بالا میرفتند و بالاتر. جایی ملک ایستاد.گفت: از این بالاتر نتوانم. گفت: از چه سو؟ گفت: سرانگشتی بالاتر، پر و بالم سوزد. گفت: مگر حدیث عشق نخوانده ای؟ گفت: گمان می کرده ام که خوانده ام.  گفت: پس تو را چه شد؟ گفت: عشق پاکباز می خواهد. پاکبازی چون تو نه من. گفت: دستم بگیر و بالا بیا. گفت: همین درماندگی را تجربه می کنم. همین سکوت. همین نشستن و نظاره را. گفت: باشد. می شود لبخندی بزنی. لبخندی بزنیم. گفت: بلی. خندید. خندیدند. گرییدند. گریید. گفت: قولی می دهی؟ قول می دهی نمانی در سکون و سکوت؟ گفت: باشد. گفت: اجازه می دهی که اینجا، زیر سایه ی پروازت، دوان باشم. می شود همیشه بر شهر جانم بتابی؟ گفت: آری. گفت: می دانی که تا همیشه، تا آن زمان که زمانی نباشد بی آنکه دستت گرفته باشم، هستی و هستم؟ گفت: دانم و دانی. گفت: دانم و دانی. جانم و جانی. گفت: می دانی که دلشادی ام از حضورت خیلی از دلتنگی نبودنت بزرگتر است؟ گفت: دانم و دانم. خندید و خندید. پرواز کرد و دوید. درس بردارها...ادامه مطلب
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 18:52

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

درس بردارها...
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 18:52

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

درس بردارها...
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 21:52

این توصیه ی ناتالی و استیفان برایم جالب است. اینکه در نوشتن هم بازگشت به محسوس ترین و ملموس ترین ها شده, اینکه کلمه ها ناب و با اصالت باشند. بی قید و روان. ریشه شان در دل نویسنده باشد و جوشیده از آن. نزدیک نزدیک به او. بی هیچ فاصله. درست مثل تو. و دوباره و هرباره می رسم به تو. فکرها از هرجایی شروع می شوند می رسند به تو. چه می خواستم بگویم؟ رسیده ام به تو. سلام!

درس بردارها...
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 21:18

ذوق دارم برای لمس یک رویا, برای تجربه ی پیش رو. 

قطره به قطره,

لحظه به لحظه,

نفس به نفس,

نوش باد!

پر از زلال ارتباط های خوش و سرزندگی حرکت!

پر از لمس رویا با تمام وجود!

نفس به نفس شوق می شوم,

به گستره ی آبهای آزاد.

درس بردارها...
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 21:18

خیلی خوشحالم

خییییییلی

تو گویی در نقطه ی تلاقی مدار جهان هامان به پیشواز و تحیتت مشتاقم. 

یا آنطور که دستهایمان در دست هم, و جهان ها و همه ی عزیزانمان در میان حلقه ی آغوش, می خواهم دستانت بیشتر بفشارم و در آن حلقه, دست افشان و پایکوبان بگردیم'>بگردیم و بخوانیم. از تو چه پنهان, بعد هم حلقه ی میانمان و تو را تنگ بفشارم.

و آفرین به عزیزانت برای حمایت و همراهی

مبارکتان باشد و نوش

درس بردارها...
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 21:18

بعد از چند روزی پایبند نبودن به تمرین های تنفس و جوانبش، الان اثری که انجام دادنشان داشت را بیشتر احساس می کنم. ،سامان نسبی تغذیه را بعد از یک آشفتگی بلاتکلیف از آن تمرین ها می دانم. مکث و سکون در بالا و پایین های زندگی، جایی که به قول معروف بشود به آن پناه برد، مثل عبادتی که جسم را هم از خاستگاه های حضور به حساب آورد. و توجهی که به یکی از ابتدایی ترین، حیاتی ترین و ناخودآگاه ترین روال های بدن می دهد. که بشود آن فرحی که به ذات می دهد از انتزاع فرود آورد و احساس کرد. و در همه ی لحظه ها احساس گرمای دل از حضور و همراهی دوست. که این روزها چقدر جایش خالی است! درس بردارها...ادامه مطلب
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت: 0:58

ما سرخوشان مست دل از دست داده ایمهمراز عشق و همنفس جام باده ایم بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم کار از تو می رود مددی ای دلیل راه! که انصاف می دهیم و ز ره اوفتاده ایم چو لاله می مبین و قدح در میان کار این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست نقش غلط مبین که همان لوح ساده ایم درس بردارها...ادامه مطلب
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت: 0:58

سلام جانخیلی عجیب است! از خواب پریدم و از فکرهایی که در سرم آمد جاخوردم! مثل اینکه یکباره خود را دیده باشم! حالا تصویری که از خود دیده ام خود, اعترافی است. مقابلت می ایستم به عریانی که هم آیینه ای و هم آغوش.  گاهی در گرماگرم دیدار, که جان می تابد و به بند بند وجود جوانه می شوم, در اوج انبساط, گویی غافلگیر طوفانی می شوم. ابرها با سرعتی فرای تصور, دیدار را پایان می دهند. امروز چشمهایم به این صحنه باز شد که من در آن لحظه ی ناباوری, طوفانی که در درون حس کردم به جان بازتاب دادم. و چون از پیش قصد کرده بودم به خیال خود, حریم یار در سفر نگه دارم, آن لحظه همین خیال, توجیه بازتاب آنی ام شد. خود را برای خود با سرعتی خارج از درکم, توجیه کردم. عریان می شوم به تصویری که از احساس درون به بیرون نمایاندم و قبض و تنگی به اطراف منعکس کردم.  جایی می خواندم احساسی که از دیگری به ما می رسد نمایانگر حال و هوای درون اوست. شاید که موج احساسم به آرام جان رسیده باشد. عذرم بپذیرد! مانند همیشه با همه ی قبض و بسط های درون, خود را به آغوش او می سپارم که آگاهی ام به خود نیز از اوست و طوفانهای درون فرو می نشاند. آغوش اویی می آرامم  درس بردارها...ادامه مطلب
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت: 0:58

می دانی جانم؟

چند نوشتاری که شمیم جان دارد در گنجه ای گذاشته ام تا هر از گاه بر دیده بنشانم. به خیالم دست چشمهایم را می رسانند به پشت دیدگانش. به جان عزیزی که نظر می کند. انگار واژه ها هم نشان همبندی عطر او دارند. روشنایی اند. می خواهم حرف به حرفشان سر بکشم. تشنه ام!

درس بردارها...
ما را در سایت درس بردارها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baab-e-ravan5 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 1:49